Shiraz Mountain

Shiraz Mountain

شیراز کوه فروشگاه آنلاین سازبرگ طبیعت گردی ، کمپینگ ، گردشگری ، کوهنوردی و حفاظت و ایمنی
Shiraz Mountain

Shiraz Mountain

شیراز کوه فروشگاه آنلاین سازبرگ طبیعت گردی ، کمپینگ ، گردشگری ، کوهنوردی و حفاظت و ایمنی

پل سی پله- Paul 30 steps

پل سی پله

این اثر در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ با شمارهٔ ثبت ۳۵۱۱ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. این بنا در منطقه سر طرهان شهرستان کوهدشت بر روی رودخانه سیمره در حد فاصل استان لرستان و ایلام واقع شده است.پل در تنگترین بستر رودخانه سیمره ، در محلی بنام سی پله Sipela واقع شده است این پل در مسیر یکی از راههای باستانی قرار داشته که سبب ارتباط کرمانشاهان ، ایلام و لرستان (سرطرهان ) بوده است.پل یاد شده دارای ۴ چشمه طاق بوده که اکنون تنها دو چشمه طاق آن باقی است . پنهای هر پا یه آن ۵/۶ متر و طول آن ۱۷ متر است .اندازه سنگهایی که در پایه به کار رفته ۶۰×۶۰×۱۰۰سانتیمتر وبعضی نیز بزرگترند.روی هریک از این سنگها علامت مشخصی کنده شده است. مصالح بنا از کچ وسنگ است.در آثار مورخان دوره اسلامی اشاره ای به این پل نشده است. این پل سترگ از آثار منحصر به فرد دوره ساسانی است.

The effect on 25 Esfand 1379 with registration number 3511 has been registered as one of the national monuments .The building in the city Trhan Kouhdasht on Seimare River is located between the provinces of Lorestan and Ilam .Bridge on the River Tngtryn Seymare , in a place called C Sipela step is the bridge on the route of the ancient paths , which causes communication Kermanshah, Lorestan and Ilam ( Srtrhan ) respectively.4 spring arch bridge has been mentioned that there are now only two arch springs .I hid every foot of 5/6 meters long and 17 meters NB stones that are used in the 60 × 60 × 100Santymtr and some are larger.Distinctive mark on each of these stones are carved plaster building materials are stones .In the Islamic era historians refer to this bridge is unique - it works great bridge Sassanid era.

پل سی پله

 

پل سی پله

غار کلماکره - Cave kalmakareh

غار کَلْماکَره یک غار با اهمیت تاریخی در استان لرستان در غرب ایران است. این غار در شهرستان پلدختر در استان لرستان واقع شده‌است. در غار کلماکره آثار زیادی از ایران باستان به دست آمد که به دلیل بی تدبیری مسئولان همگی از کشور خارج گردید. کاسه‌های ماهی بادامی این غار بسیار معروف می‌باشد. تکوک‌های بسیار نفیسی از این خزانه ایران باستان به خارج از کشور قاچاق شد. گفته می‌شود که این خزانه یکی از مهم‌ترین خزائن دولت‌های ایران باستان مانند هخامنشیان و ساسانیان بوده‌است. معنی واژه کلماکره به زبان محلی به معنی جایگاه بز (کل کوهی) و انجیر است.





نحوه کشف

غار کلماکره در شرق یکی از آخرین کوه‌های شهرستان پلدختر واقع شده است. پیشانی غار ۵۰/۱ متر جلوتر از پایین دهانه آن است و به همین دلیل این غار از دید پنهان است. کلماکره به صورت اتفاقی در سال ۱۳۶۸ توسط یک چوپان که در تعقیب یک بز گمشده از گله‌اش بود کشف شد. او در دهانه غار کلماکره که دالانی طولانی و منتهی به تالارهای اصلی است یک سکه کشف کرد که این به کنجکاوی وی و کشف کل گنجینه انجامید. سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پس از مدتی از وجود چنین غاری مطلع شد و گروهی را برای حفاظت از آن راهی کرد اما تمام اشیاء موجود در این غار که شامل سکه و تعدادی مجسمه نقره‌ای از اشکال حیوانات و جام‌های نقره‌ای که مربوط به اوایل حکومت هخامنشیان و اواخر دوره مادها بود توسط افراد محلی و قاچاقچیان از غار خارج شده بود. این اشیاء احتمالاً در خزانه دولت هخامنشیان در شوش نگهداری می شده است. تا اینکه کوروش، بابل و بین‌النهرین را به تصرف خود در آورد و تمام خزائن را از معابد بابل به این غار انتقال داده است. در زمان حمله اسکندر به ایران این گنجینه به کوه‌های پلدختر منتقل شد و چهار نگهبان مخفیانه از این گنج محافظت می‌کردند تا اینکه بر اثر گذر زمان هر چهار بر اثر مرگ طبیعی مردند، پس از کشف غار در سال ۱۳۶۸ هنوز آثاری از چهار سرباز نگهبان وجود داشت.

یافته‌های غار

تعداد زیادی اشیا نفیس با قدمت تاریخی فراوان در کاوشهای غیر مجاز از این غار به دست آمده‌اند که در موزه‌های اروپایی مانند لوور و موزه بریتانیا و نیز موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شوند. این اشیاء شامل پیکره‌ها، بشقاب‌ها و تکوک‌های نفیس هستند.

نقاب‌های یافته شده از غار کلماکره
 
نقاب‌های یافته شده از غار کلماکره-Personae of the cave Klmakrh

در سالهای اخیر، برخی از اشیای دزدیده شده توسط نیروهای انتظامی و اطلاعاتی کشف شده و در اختیار سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری قرار گرفته‌اند. این اشیا در موزه ایران باستان در تهران و نیز در موزه قلعه فلک الافلاک در خرم‌آباد نگه داری می‌شوند.

ششمین گنجینه بزرگ جهان

بسیاری از اشیای تاریخی و ارزشمند این غار که به صورت اتفاقی در سال ۱۳۶۸ کشف شد و از آن به عنوان یکی از ۶ گنجینه بزرگ کشف شده در جهان یاد می‌کنند امروز در موزه‌های خارج از کشور است.

kalmakareh cave is a cave with historical significance in the province West Iran. The cave is located in the city Poldokhtar in the province . Klmakrh works of ancient cave was discovered that all of the country was responsible for imprudence .Fish bowls Badami cave is very popular . Tkvkhay very precious treasury of ancient Iran were smuggled out of the country . It is said that the Treasury is one of the treasures of the ancient states of the Achaemenid and Sassanid era was like . Klmakrh meaning in the local language means the place of goats ( the mountain ) and fig.Klmakrh meaning in the local language means the place of goats ( the mountain ) and fig.Klmakrh by accident in 1368 by a shepherd who was chasing a goat was discovered missing from their lead .He Klmakrh the long corridor leading to the cave 's main hall has a coin discovered that this curiosity led him to discover the treasures .Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism after he was informed of the existence of the cave and a way to protect the But all objects in the cave containing silver coins and some statues of animals and buckets of silver that forms the beginning of the Achaemenid Median duration was late by locals and out -the smugglers cave These objects may have been kept in Susa Achaemenid state treasury .Until Cyrus , Babylon and Mesopotamia to capture and all the treasures of the temples of Babylon is transferred to the cave .At the time of Alexander's invasion of the treasure was moved to the mountains Poldokhtar and four guards were protecting the secret of the treasure.So that by the time all four died of natural causes , after the discovery of the cave in 1368 still works there was a guard of four soldiers .

The findings of the cave: a large number of precious objects of great historical unauthorized excavations of the cave European museums such as the Louvre and the Musée obtained in Great Britain and the Metropolitan Museum of Art held . 

In recent years , some stolen objects seized by law enforcement and intelligence and the Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism as well.The objects in the Museum of Iran in Tehran and the Castle Museum Falak_al_aflak are kept in Khorramabad .

Treasure sixth largest in the world : many valuable historical objects and the cave which was discovered by accident in 1368 and is considered one of the great treasures discovered in the world 6 refer to today 's museums abroad .

 

 

 

چشمه آبگرم شهرستان دلفان-Hot Springs city Delfan

چشمه آبگرم شهرستان دلفان

چشمه آبگرم شهرستان دلفان در استان لرستان به عنوان یک جاذبه گردشگری سلامت و درمان، همچون الماسی در دامنه‌های رشته کوه زاگرس می‌درخشد.

این چشمه در60 کیلومتری غرب شهر نورآباد و در بین 2 رشته کوه «گله» و «سفیدکوه» در زاگرس و در محل تلاقی 3 رودخانه گاماسیاب، گیزه رود و سیمره، واقع شده است.

این جاذبه طبیعی به عنوان یک مکان در حوزه گردشگری درمانی، همه ساله پذیرای هزاران گردشگر و دوستدار طبیعت است.

وجود این چشمه زیبای طبیعی در این منطقه سرسبز با چشم‌انداز زیبای رشته کوه زاگرس به نحوی زیبا چشم هر بیننده را نوازش می‌دهد و دل هر نظاره‌گر را آرام می‌کند. دکتر «محمد معین» در کتاب فارسی خود از این منطقه به عنوان یکی از زیباترین جاذبه‌های گردشگری و تنگه‌های ایران یاد کرده است.

چشمه آبگرم دلفان با آبدهی 30 لیتر در ثانیه و دمای 60 درجه سانتی‌گراد از دامنه کوه گله از اعماق زمین می‌جوشد و توسط اهالی این منطقه یک حوضچه کوچک سیمانی برای استفاده از آن احداث شده است.




به گفته کارشناسان بهداشتی و میراث فرهنگی، این چشمه طبیعی به لحاظ داشتن مواد معدنی در التیام دردهای مزمن موثر است و بسیاری از بیماران برای درمان با استفاده از این چشمه معدنی به این منطقه سفر می‌کنند.

این چشمه با غلظتی بیش از 700 میلی گرم در لیتر و ترکیبات سولفات کلسیم، گوگرد، سولفور، دی کربنات منیزیم در درمان بیماری‌های مفصلی عفونی و امراض جلدی اثربخش است.

این گوهر کم‌نظیر غرب کشور، با وجود تمامی جاذبه‌ها و ویژگی‌های گردشگری و درمانی خود همچنان در این منطقه ناشناخته مانده است.

Hot Springs city Delfan

Hot Spring Delfan city in the province as a tourist attraction Health, shines like a diamond in the foothills of the Zagros Mountains . This spring , 60 kilometers West of Nurabad and in between 2 mountains (ghaleh ) and ( sefid koh ) at the confluence of 3 rivers in the Zagros Gamasyab , Giza and Seymare is located .The natural attraction as a place of medical tourism , every year thousands of tourists and nature lovers are welcome .There are beautiful natural springs in the area is lush with beautiful panorama of the Zagros Mountains touch the eye of the beholder , so beautiful and calm the heart of the observer .Doctor Mohammed ( specified ) in the Persian book of this region as one of the most beautiful tourist attractions and Tng·hhay Iran has learned.Delfan hot spring with a discharge of 30 liters per second and 60 ° C on the mountain and by the people of the region flock of deep boiling A small pond is constructed of cement to use it .According to health experts and cultural heritage , the natural source of minerals to be effective in relieving chronic pain. And many patients for treatment with mineral springs in the area of ​​travel .The source of more than 700 milligrams per liter of calcium sulfate compounds , sulfur , sulfur dioxide , magnesium carbonate in the treatment of infectious diseases, arthritis and skin diseases are effective .This rare gem of the West , despite all the attractions and tourism and its therapeutic properties in this area is still unknown.

چشمه آبگرم دلفان

 

چشمه آبگرم دلفان

چشمه آبگرم دلفان

چشمه آبگرم دلفان

گیلان و مازندران؛ نام و نشان مکان ها و شهر ها

ریشه و معنای نام های شهرها, رودها, کوهها گیلان
کادوسیان یا کاسپیان نام مردمان بومی بود که در گیلان امروز و بخش هایی از مازندران میزیستند. دیگر اقوام, مثل آشوریها, یونانیها و مادها آنها را به نامهای کادوسیان, آمردان و گلان(گیلان) می نامیدند. همانطور که مثلا آلمانی ها به نامهای ژرمن, دویچ, توسک و آلمانی نامیده می شوند. به روایتی کادوسیان خود شامل سه قبیله خویشاوند: کادوسیان, آمردان و گلان بودند. باری نام سرزمین گیلان ماخوذ از نام قوم باستانی ساکن ساحل جنوبی دریای مازندران یعنی کادوسیان و یا گلان می باشد

مازندران
نام قدیمی مازندران تپورستان (طبرستان شکل عربی آن) بود که برگرفته از قوم تپورها می باشد. تپورها, آمردان, گلان و کادوسیان اقوام خویشاوندی بودند که در ساحل جنوبی دریای مازندران می زیستند. به گفته ابن اسفندیار نام مازندران بعدها جانشین تپورستان شد. درباره معنای آن چند روایت است که تنها به چهار روایت رایج تر اشاره می کنم.
ریشه کلمه مازندران را از کلمه " ماز" به معنى" دژ" مى دانند. می دانیم که به فرمان مازیار بن قارن سردار معروف طبرستان، براى جلوگیرى از نفوذ اعراب در نقاط حساس این منطقه به احداث دژ پرداختند و مازندران را به صورت (ماز + اندرآن) به معنى " دژ درآن" مى شناختند. یکی از این دژها که هنوز پابرجاست قلعه مازیار می باشد که در شمال تهران بعد از قلعه توچال و مهرچال قرار دارد.
به روایتی کلمه مازندران آمیخته‌ای از ماز به معنی بزرگ و و ایندیرا یعنی دیو و ان پسوند مکان می باشد که معنی جایگاه دیو بزرگ یا دیو سپید که همان دماوند باشد را میدهد . ملک الشعراء بهار میگوید: ای دیو سپید پای در بند / ای گنبد گیتی ای دماوند
ابن اسفندیار معتقد است موز نام کوهی در منطقه بوده و مازندران یعنی جایی که کوه موز درآن (دران) واقع بوده و موزندران به تدریج به مازندران تبدیل شده است

بالاخره آقای جواد مفرد کهلان می نویسند: نام مازندران و مازنی اوستا را از ریشه مز (بزرگ)- زن می گیرم یعنی "سرزمین زن یا الهه بزرگ" یا "سرزمین مردم زن سالار" که این به طوری که ازپرستش الهه آب ها و مقام نسبتاٌ والای زن در جامعهً مردم شمال ایران یعنی مازندران و گیلان پیداست با سنت های کهن این دیار پیوند دارد.


دریای مازندران, کاسپین, خزر
همه جای دنیا و از جمله بیشتر کشورهای ساحلی این دریاچه زیبا , آن را به نام ایرانی کاسپین که بر گرفته از نام قوم ایرانی کاسپیان که در شمال ایران می زیستند می نامند, الا خودمان. روان شاد کریم کشاورز می نویسد: دریای خزر در دورانهای گوناگون به اسامی کرانه نشینان آن و یا اقوام و قبایلی که گهگاه در مجاورت آن مسکن گزیده بودند نامیده می شده و تمام یا بخشی از آن به نامی موسوم بوده, مانند: دریای خزران, دریای کاسپیان, دریای هیرکانیه(گرگان), دریای جرجان, دریای گیلان(یا بحرالجیل), دریای دیلم, دریای طبرستان, دریای مازندران. یاقوت حموی می گوید که ارسطو این دریا را هیرکانیه نامیده. اعراب نخست این دریا را بحر جرجان و سپس بحر خزر نامیدند. بطلمیوس آن را دریای هیرکانیه می خواند. ابن خلدون آن را بحر طبرستان می نامد

آمل
نام آمل از نام یک دختر زیبای مازندرانی به نام آمله گرفته شده است. می گویند پادشاه بلخ که عاشق آمله بود پس از سالها تلاش بالاخره به وصال خود رسید و در محل کنونی آمل قصر بزرگی برای وی ساخت که بعدها به شهر بزرگی تبدیل شد. به روایتی دیگر نام آمل از نام قوم باستانی آمردان که در مازندران می زیستند گرفته شده است. نام آمل شانزده بار در شاهنامه آمده است. فردوسى بزرگ، آنگاه که از بیداد سلطان محمود غزنوی، جلاى وطن کرد به آمل نزد پادشاهان آل باوند و آل زیار پناه برد

آستارا
در گذشته چون در منطقه آستار مردابها و باتلاقهای زیادی بود کاروانهایی که از آنجا می گذشتند بسیار آهسته و با احتیاط باید از آن منطقه می گذشتند, و آن منطقه را آسته رو یا آهسته رو می خواندند, که کم کم به آستارا تبدیل شد

انزلی
چند روایت درباره نام انزلی:1: انزلی برگرفته از کلمه انزلیج یعنی اسکله ی پهلو گرفتن کشتی ها.2: برگرفته از نام قوم انزان که در گذشته در ساحل دریای مازندران می زیستند. 3: انزل و یا انگر که معنی لنگر می دهد. 4: چون کادوسیان, یعنی ساکنان بومی گیلان با پارسیان متحد شدند, به این مناسبت این محل را انشان یا انزان که خاستگاه پارسیان بود نامیدند. سال 1314 نام شهر را به پهلوی تغییر دادند و در سال 1357 دوباره به انزلی تغییر یافت

بابل
بابل در گذشته های دور به سبب وجود آتشکده میترا در آنجا "ما میتر" و به گویش بومیها "مه میترا" یعنی جایگاه میترای بزرگ نامیده میشد. اعراب آنرا مامطیر می نامیدند. به علت قرار داشتن بین دو شهر بزرگ آمل و ساری و گسترش بازارها و روابط تجاری به بارفروش تغییر نام یافت. سال ۱۳۱۰ خورشیدی به بابل تغییر نام یافت. که برگرفته از نام بابلرود می باشد. نام بابل از دو بخش "با" یعنی آب یا مایعات و "بل" یعنی فراوان تشکیل می شود که در مجموع به معنای آب فراوان است

بابلسر
نام قدیم آن مشهدسر بوده است. این نام از آن رو بر این شهر نهاده شده بود که مردم گیلان و غرب مازندران برای سفر به مشهد از این شهر می گذشتند. بعدها به خاطر نزدیکی با شهر بابل و بابلرود به بابلسر تغییر یافت

بهشهر
بهشهر نامی است که حدود 70 سال پیش به این شهر داده شد. در ابتدا به علت فراوانی گورخر وحشی در منطقه خرگوران نامیده می شد. مدتی هم نامیه، کبود جامه، و تمیشه نامیده می شد. شاه عباس صفوی چون مادرش از بهشهر بود شهر را اشرف یا اشرف البلاد نامگذاری کرد.

تنکابن(شهسوار)
تنکا نام قلعه ای بود در منطقه و چون شهر در پای این قلعه ساخته شد آنرا تنکابن (بن یعنی پای, زیر) نامیدند. سال 1310 نام شهر را به شهسوار تغییر دادند. بعداز انقلاب دوباره به تنکابن تغییر یافت. تنکابن یا شهسوار شاید تنها شهر در ایران باشد که از هر دو تا نامش تقریبا بطور مساوی از طرف خود اهالی و یا دیگر ایرانیان استفاده می شود

رامسر
نام قدیم رامسر سخت سر بود.منطقه بین تنکابن(شهسوار) و رودسر که شهر رامسر بین آنها قرار دارد از مناطقی است که هیچ کدام از مهاجمان بیگانه, از اسکندر گرفته تا اعراب و ترکان و مغولان نتوانستند آنرا به تصرف کامل خود درآورند. به همین جهت تمام این منطقه و مردمانش را که در مقابل زورگویان و مهاجمان مقاومت و سرسختی بسیار نشان می دادند سخت سر می نامیدند. بعدها به بزرگترین دهی که در منطقه بود(در محل رامسر کنونی) سخت می گفتند. سال 1314 نام شهر از سخت سر به رامسر تغییر یافت

رشت
نام قدیم رشت دارالمرز بود. نمیدانم از کی به رشت تغییر یافت. روایتی است که چون این شهر یکی از مراکز بزرگ ابریشم ریسی بود نام رشت که مشتق از ریسیدن و رشتن است روی آن گذاشته شد. به روایتی دیگر کلمه رشت از دوبخش "رش" یا وارش که به معنی باران ریز است و پسوند "ت" که تداوم را میرساند تشکیل شده است, و مجوع آن می شود شهر باران های همیشگی. به عقیده دهخدا کلمه رشت به حساب ابجد سال 900 هجری می شود و چون شهر در این سال ساخته شده است آنرا رشت نامیدند

رودسر
رودسر از شهرهای باستانی ایران است و در دوران باستان کوتم نامیده می شد. اعراب آنرا هوسم می نامیدند. حدود پانصد سال پیش نام شهر به رودسر(کنار رود) تغییر یافت

ساری
به گفته ابن اسفندیار فرخان بزرگ که از اسپهبدان مازندران بود, و در قرن اول هجری می زیسته, این شهر را به نام فرزندش سارویه ساخته است. ساری از شهرهای باستانی مازندران است. بناى شهر را به توس پسر نوذر نسبت میدهند. آرامگاه ایرج، سلم و تور، فرزندان فریدون را در ساری یاد کرده اند. منوچهر، شاه پیشدادی به خون خواهی پدر خود ایرج عموهایش سلم و تور را کشت و آنان را در کنار آرمگاه پدرش در ساری دفن کرد.

صومعه سرا
اسم این شهر برگرفته از عارف بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری شیخ عبدالله صومعه ای می دانند که امروزه مزارش در اول جاده صومعه سرا ـ فومن قرار گرفته است. برخی بر این باورند که چون در گذشته های دور در این منطقه گلی به نام (صومعه) وجود داشته و اسم آن از آنجا برگرفته شده است. از آنجائیکه در زبان گیلکى صومعه سرا را " سوماسرا" تلفظ مى کنند،و با توجه به معنى کلمه "سوما" که زاهد و بى ریا معنى مى دهد،گروهى این مساله را دلیل نامگذارى این منطقه میدانند. والبته قرار گرفتن تعداد قابل توجهى امامزاده و مسجد در این منطقه نیز از نکات قابل اشاره در نامگذارى این شهرستان مى باشد.

لاهیجان
لاهیجان: یعنی شهر ابریشم . دکتر بهرام فره وشی استاد زبان های باستانی می نویسد : لاه در پارسی میانه به ابریشم اطلاق می شده و در برهان قاطع لاه به معنی پارچه ابریشمی سرخ آمده است. لاهیگان که لاهیجان شده یعنی محلی که در آنجا ابریشم به دست می آید

لنگرود
لنگرود که در قدیم بندرگاهی آباد بود و چون در رودخانه اش کشتی ها و قایق ها لنگر می انداختند، نام "لنگر رود" و بعدها لنگرود را به خود گرفت

سماموز یا سما موس
چون سماموز تا چندی پیش بسیار ناشناخته بود , حتی برای اغلب شمالیها, و همچنین اطلاعات گاها بسیار غلط درباره آن در سایتهای اینترنتی منتشرشده و می شود لازم است توضیحاتی درباره این بلند ترین کوه (حدود3650 متر) گیلان بدهم. از نطر موقعیت جغرافیایی سماموز در شرقی ترین قسمت استان گیلان واقع است, و نه استان مازندران, گرچه برای صعود به آن می توان با ماشین از رامسر, غربی ترین شهرستان استان مازندران به جواهرده(جورده) رفته و پس از رسیدن به منطقه زیبای لپاسر و پنج تا هفت ساعت کوهنوردی به سمت غرب به سماموز رفت. در شرق گیلان دو دهستان بسیار بزرگ هست به نام های قاسم آباد و سیاهکلرود (با سیاهکل لاهیجان اشتباه نشود), که هرکدامشان شامل چندین ده و روستای بزرگ و کوچک هستند. مردمان این دو دهستان از گذشته های بسیار دور به علت شیوه زندگیشان که ترکیبی از دامداری و کشاورزی است, مجبور بودند برای نگاهداری دامهای خود سه ماه تابستان را تمام خانواده و یا بخشهایی از خانواده درییلاق زندگی کنند. نام ییلاقشان جواهردشت(جوردشت) است. برای رفتن به جواهردشت از قاسم آباد یا سیاهکلرود باید یک روز طی مسافت کرد که حدود شش ساعت آن فقط سربالایی از درون جنگل می باشد , البته اخیرا جاده ماشین رو خطرناکی درست کردند که تاکنون جان چندین نفر را گرفته است. درست جایی که جنگل تمام شده و مراتع آغاز می شوند, به جواهردشت می رسیم. طبیعت به این زیبایی را در کمتر جایی می توان یافت, از اینجا وقتی هوا صاف است در سمت شمال می توان تمام جنگل و تعدادی از شهرهای شمالی و دورترها دریا را دید. و اگر آسمان شمال ابری باشد تصویر زیبای دیگری در برابر چشمانمان قرار میگیرد.

تصویر بسیار زیبای ابرهای انبوه و متراکمی که در زیر پاهای مان جنگل و شهرها را پوشانده, و چون دریایی می نماید که که به آدم شوق پریدن از آن بالا و شنا کردن در آن دریای هوس انگیز وابرین می دهد. و اگر به سمت جنوب برگردیم سماموز زیبا و سربلند با آن یخهای هزاران ساله اش را می بینیم.اینجا چشمه هایی که ازدل کوه بیرون میزنند فراوان است, معروترین شان عبارتند از میلجاخانی, هال خانی, صقل خانی و شمشیر بزا خانی. چنانکه می بینید نام اغلب چشمه ها به خانی ختم می شود و خانی در زبان پهلوی یعنی چشمه. آب بعضی چشمه ها مثلا میلجا خانی آنقدر سرد هست که هرگز موفق نشدم انگشتم را بالای یک دقیقه در آب نگه دارم. از جواهر دشت به دو طریق می توان به قله سماموز صعود کرد, یک مسیر بسیار طولانی ولی راحت تر, و دیگری مسیری که بیشتر مردم آنرا انتخاب می کنند , کوتاه تر است اما از همان برداشتن اولین قدم تا نوک قله فقط سربالایی می باشد و حدود شش تا نه ساعت طول می کشد. درست در نوک کوه مقبره امامزاده ای هست که به روایتی مقبره شاه یحیی، حاکم تنکابن و برادر سلطان محمد لاهیجانى است که در سال ۸۸۳ هجرى فوت کرد.اگر تابستان باشد سمت های جنوبی و شرقی و غربی قله خشک و پوشیده از سنگهای یخچالی است و در سمت شمالی یخچال معروفش قرار دارد. از آن بالا در سمت شمال می توان جواهردشت و جنگل و مینیاتوری از شهرهای شمالی و دریای مازندران را دید. ودر سمت جنوب, آن دور دورها اشکورات را. یخ چند هزارساله ای که جانب شمالی قله را می پوشاند هرگز کاملا آب نمی شود, حتی در داغ ترین تابستانها , بسیار سخت است و برای برداشتن آن باید از کارد بزرگ یا سنگهای تیز استفاده کرد. از نزدیک که به یخ نگاه میکنی براثر نشست خاک, رنگ آن اندکی متمایل به سرخی است, قاسم آبادیها و سیاهکلرودیها به این یخچال می گویند هندانه تابار , هندانه که همان هندوانه است و تابار یعنی یخچال طبیعی, اهالی آنجا معتقدند روزی امامزاده ای یا قدیسی پس از رسیدن به قله تشنه اش شد و هندوانه ای را که داشت آنجا خورد و براثر ریختن آب هندوانه روی یخ آنرا قرمز کرده است. در گردنه ها و پای سماموز, در هر چهار جهتش دامدارانی که از دو ده نامبرده می باشند در اقامتگاههای موقتی خود که کولام یا مالنگه نامیده می شود اقامت دارند و نزدیکترین کولام ها به قله, داغوله, پشته کوه رزنه بن, دور مالنگه هستند. ساکنین تمام آبادی هایی که بیشترین رفت و آمد را به این کوه زیبا داشته و دارند تا آنجا که من از کودکی ام بیاد دارم و با پرس و جو از بزرگترها, همیشه آنرا سماموز می نامیدند و نه سماموس. در نزدیکی قله سماموز قله کوچکتری که حدود دویست متر ارتفاعش کمتر است قرار دارد که محلی ها آن را کوچه سماموز (سماموز کوچک) می نامند. اینکه معنای کلمه سماموز چیست را هنوز دقیقا نمیدانم , اما حدسهایی می زنم و تا به تقریبا یقین بدل نشود نمی نویسم. البته موز که بخش دوم نام کوه را تشکیل می دهد در بخشهایی از گیلان و مازندران به معنای کوه می باشد
کسانی که امکان دیدن سماموز از نزدیک را ندارند برای دیدن آن از بهترین زاویه می توانند با دو تا سه دقیقه قایق سواری و دور شدن از ساحل در هرنقطه ای بین کلاچای و چابکسر آن را ببینند.


ر. اشکوری

منبع :شمال نیوز